خواب دیدن خوب است

خواب دیدن خوب است.

خواب دیدن خوب است؛ از ندیدنش بهتر است. آدم سبک می‌شود، روح از زندان تن آزاد و رها، بال در می‌آورد و از کوه‌ها و دشت‌ها عبور می‌کند. حتی شاید سوار اسب بالداری شود و برود برای خودش چرخی بزند در دور و اطراف. 🐎

 

خواب دیدن به این می‌ماند که برای مدتی هرچند کوتاه و موقتی در دنیایی دیگر زندگی کنی و حتی با آدم‌هایی دیگر.

در خواب است که می‌توانی به خانه آدم‌هایی سرک بکشی که در بیداری هرگز امکانش فراهم نیست و با آدم‌هایی دیدار کنی که در بیداری حتی نمی‌شناسی‌شان. 🤵‍♂️🧕

 

خواب دیدن به این می‌ماند که جایی در دنیایی دیگر برای خودت خانه‌وکاشانه و همسایه‌هایی داشته باشی که هروقت سرت را روی بالشتت می‌گذاری و چشم‌هایت را می‌بندی، یکراست بروی و بهشان سری بزنی. 🏡

 

من حتی در خواب، با آدم‌های دیگر زندگی کرده‌ام؛ آدم‌هایی که در بیداری ازشان دور هستم یا محدودیت‌هایی در دیدارمان وجود دارد؛ آدم‌هایی که در بیداری هرگز نمی‌شناختمشان تا آن زمان که به خوابم آمدند. در خواب با اشخاصی دیدار کرده‌ام که در بیداری اصلا وجود ندارند یا اگر هم باشند، دست‌کم امکان دیدار من با آنها میسر نیست. 🙄

 

یک‌ شب خواب پیرمرد ریش‌سفیدی را دیدم که لباسی شیری‌رنگ از جنس کتان بر تن داشت و کپه‌ای انبوه از پشمی بسیار مرغوب را می‌ریسید.

پیرمرد درست در وسط غاری سیاه به تاریکی شب نشسته بود و لبخندی بر چهره‌اش می‌درخشید. آنجا درست در وسط غار کورسوی نوری هم به چشم می‌خورد که منبعش را نمی‌دیدم. اما همان اندک نور چهره پیرمرد در حال ریسیدن کپه‌ای از پشم را به من نمایان می‌ساخت.💡

 

من هم آنجا بودم؛ در همان غار اما به شکل کودکی ۸ یا ۹ ساله در لباسی از جنس کتانِ یک‌دست سفید و با موهای باز و اندکی از همان پشم در دستم. در حالی‌که به دیواره غار تکیه داده بودم، مقداری ناچیز از پشمی که سهم من از آن همه بود را می‌ریسیدم و البته غرغرکنان. گویا داشتم از بدیِ روزگار و کم‌بودن سهمم از آن کوه پشم مرغوب، شکوه می‌کردم. 🥺

 

پیرمرد با لبخندی که نمی‌دانستم از سر خوشحالی‌ست یا تمسخر نیم‌نگاهی به من انداخت و گفت: «همین برای تو کافی‌ست.» 😥

 

همان‌جا بود که از خواب بیدار شدم و خودم را در دنیای فعلی که من و شما در آن هستیم یافتم در حالی‌که چهره پیرمرد را به خوبی به یاد داشتم و هنوز هم در خاطر دارم؛ سرتاپا سفیدپوش، در حال رشتنِ پشمی مرغوب و نمی‌دانم که باز او را خواهم دید یا دیدارمان همان یک‌بار بوده و دیگر هیچ. 🙄

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.